بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صلی علی محمد و ال محمد
با اینکه در سن بازی و شیطنت هستند، ولی مثل افراد پا به سن گذاشته، گوشهای کز کردهاند و شاید درد میکشند؛ بیمارانی که موهایشان ریخته و با ماسکی که در بخش ویژه بیمارستان هم مجبور به استفاده از آن هستند، متفاوتترین کودکانی هستند که دیدهایم؛ کودکانی که همه دنیای والدینشان هستند، اما از بدِ روزگار، به دردی گرفتار شدهاند که تا چند سال به آنها زنجیر شده و سبکبالی کودکیشان را به یغما برده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صلی علی محمد وال محمد
آخرین کتاب انیشتین / موضوع : نامه نگاری انیشتین با آیت الله العظمی بروجردی قدس سره |
آ |
آلبرت اینشتین در رسالهی پایانی عمر خود با عنوان : دی ارکلرونگ"، یعنی : بیانیه" ، که در سال 1954 ( =1333ش ) آن را در آمریکا و به آلمانی نوشته است اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح میدهد و آن را کاملترین و معقولترین دین میداند. این رساله در حقیقت همان نامه نگاری محرمانهی اینشتین با آیتالله العظمی بروجردی (فوت 1340 ش = 1961 م) است که توسط مترجمین برگزیدهی شاه ایران و به صورت محرمانه صورت پذیرفته است.
اینشتین در این رساله "نظریه نسبیت" خو درا با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از نهجالبلاغه و بیش از همه بحارالانوار علامهی مجلسی (که از عربی به انگلیسی و ... توسط حمیدرضا پهلوی (فوت 1371 ش) و ... ترجمه و تحت نظر آیت الله بروجردی شرح میشده تطبیق داده و نوشته که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمیشود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه پیچیده "نسبیت" را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان نفهمیدهاند. از آن جمله حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم (ص) نقل میکند که : هنگام برخاستن از زمین دامن یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی میخورد و آن ظرف واژگون میشود. اما بعد از این که پیامبر اکرم (ص) از معراج جسمانی باز میگردند مشاهده میکنند که پس از گذشت این همه زمان هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است ... اینشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینهی "انبساط و نسبیت زمان" دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن مینویسد....
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صلی علی محمد و ال محمد
در نیمه ماه رمضان سوم هجری، اولین فرزند علی علیهالسلام و فاطمه سلام الله علیها به دنیا آمد. پس از ولادت، نامگذاری از جانب مادر به پدر، و از او به رسول خدا محوّل شد و آن حضرت هم منتظر نامگذاری پروردگار ماند.
تا اینکه جبرئیل ،امین وحی، فرود آمد و گفت: « خدایت سلام میرساند و میگوید چون علی برای تو همانند هارون برای موسی است، نام فرزندش را نام فرزند حضرت هارون علیه السلام یعنی شبّر قرار ده!»
رسول خدا فرمود: « زبان من عربی است و شبّر، عبری است.»
جبرئیل گفت: « شبّر در زبان عرب به معنای« حسن» است.»
به این ترتیب، کودک، حسن نام گرفت. تنها کنیهی آن حضرت « ابو محمد» و مشهورترین القابش« سیّد» و «سبط» و «تقی» است.
نقش خاتم و انگشتر امام حسن را « العزه لله» گفتهاند؛ روز هفتم پس از ولادت، رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم مستحبات ولادت را در مورد حسن به جا آوردند و حسن را به« ((ام فضل (لبابه)|ام الفضل))» ،همسر عمویشان، سپردند تا او را از شیری که به خاطر زایمان فرزندش، قثم، در پستان داشت، شیر دهد. بعدها نیز رسول خدا برای امام حسن، ادعیهی عافیت و حرزهای مخصوص چشمزخم را خواندند.
ذکر امام حسن علیه السلام در قرآن : قرآن مجید مشتمل است بر یادکردی از شخصیتها، از خوبان یا از بدان، لیکن این یادکرد گاهی همراه با ذکر نام است(همانند آنچه درباره موسی و فرعون ذکر شده است) و گاه فقط با توصیف، و بدون ذکر نام.( همانند آنچه درباره امام علی علیهالسلام نازل شده است.) درباره امام حسن علیه السلام نیز آیاتی به صورت توصیف و بدون ذکر نام نازل شده است؛ همانند آیه تطهیر ، آیه ذوی القربی و آیه اولی الامر.
رابطه امام حسن علیه السلام و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم : امام حسن علیه السلام بیشتر از هفت سال با رسول خدا زندگی نکرد، ولی در همین مدت به شدت مورد عنایت آن حضرت بود و استفادههای علمی و تربیتی فراوانی برد. محبت رسول خدا به امام حسن بسیار فراوان بوده و آن حضرت، گاهی نوهاش را در کارهای بزرگی همانند بیعت رضوان و مباهله با نصارای نجران هم شرکت میداده است. رسول خدا دربارهی او تعریف و تمجیدهای فراوانی نموده است که امام بعدها به مناسبتهای مختلف، از آنها برای معرفی شخصیت الهی خویش سود جست.
امام حسن و فاطمه زهرا سلام الله علیها امام حسن علیه السلام با مادر خود، فاطمهی اطهر، رابطهای عمیق و متعالی داشت. فاطمه گاه با فرزندش بازیهای کودکانه میکرد و گاه با ملاطفت مادرانه او را به عبادات مستحب تشویق مینمود. حسن نیز گزارش سخنان رسول خدا را پیش از هر کس، از مسجد به مادر میرساند و گاه در عبادت مادر دقت میکرد و از آن درسها میگرفت.
این ارتباط صمیمی در اواخر عمر مادر اوج گرفت؛ تا آنجا که این دو به همراه هم و با تن و قلبی آزرده به زیارت قبر رسول الله و بقیع میرفتند و شگفت آن که این رابطه پس از ارتحال مادر نیز باقی ماند؛ به طوری که فاطمه پس از وفات دستهای مجروح خویش را از کفن بیرون آورد و حسنش را در آغوش کشید. امام حسن نیز سالها بعد در حضور دشمنانی همانند معاویه و مغیره بن شعبه مصیبت مضروب شدن مادر را یادآور شد.
امام حسن در دوران پیش از خلافت پدر : از این دوران اطلاع زیادی در دست نیست. فقط این مقدار مسلم است که امام علیه السلام در خدمت پدر بوده است؛ گاه از روی دلسوزی در تأمین رفاه پدر میکوشیده و گاه همراه او در برخی فعالیتهای اجتماعی شرکت میکرده است( همانند شرکت در شورای شش نفره ی تعیین خلیفه پس از عمر و شرکت در بدرقه ابوذر به هنگام تبعید)، و گاه پارهای مأموریتهای مهم را از طرف پدر عهدهدار بوده است (همانند آبرسانی به منزل عثمان در حال محاصره.) سیاستهای عملی امام حسن علیه السلام کاملاً هماهنگ با پدر است، لذا همانند او در هیچیک از جنگها و فتوحات پس از رسول خدا در تمام این دورهی 25 ساله شرکت ننموده است.
امام حسن علیه السلام با پدر، از آغاز خلافت تا شهادت : امام حسن از آغاز بیعت مردم با حضرت علی علیه السلام تا لحظه شهادت آن حضرت در مقام قویترین بازوی آن حضرت عمل کرد. در جریان بیعت، حضوری جدی داشت؛ در سه جنگ جمل ، صفین و نهروان حاضر بود. پیش از جنگ جمل هم به همراه عمّار یاسر و قیس بن سعد به کوفه رفت و با سرکوبکردن فتنهی ابو موسی اشعری ، مردم را به جنگ با مردم بصره فرا خواند. گهگاه به جای پدر نماز جمعه بر پا داشت. در شب ضربت خوردن پدر قصد داشت همراهیاش کند که با منع پدر، منصرف شد. پس از ضربتخوردن پدر نیز تمام تلاش خود را برای بهبود و استراحت آن حضرت به کار بست و در پایان به وصایای او گوش سپرد.
حضرت علی علیه السلام قبل از شهادت، امام حسن را وصی خود تعیین کرد. رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نیز قبل از آن به دو گونه این وصایت را اعلام کرده بودند؛ یکی به صورت تصریح به امامت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام پس از پدرشان، و دوم تصریح به امامت اوصیاء دوازدهگانهی خود، با ذکر اسامی آنها.
امام حسن علیه السلام پس از خلافت و قبل از صلح (دوران کوتاه خلافت ظاهری): دوران کوتاه چند ماهه خلافت ظاهری امام حسن علیه السلام، پر ماجرا سپری شد. بلافاصله پس از شهادت حضرت علی علیه السلام، امام حسن به مسجد آمد و در سخنانی شیوا تلویحاً مردم را به بیعت با خویش فراخواندند.
پس از سخنرانی و با تبلیغ نافذابن عباس مردم کوفه با آن حضرتبیعت کردند. امام نیز بیعتشان را براین اساس که از او پیروی کنند و با هر کس جنگید، بجنگند و با هر کس صلح کرد، صلح کنند، پذیرفت؛ و سپس به تحکیم پایههای حکومت خویش پرداخت، ابن ملجم ،قاتل پدر، را گردن زد و اکثر فرمانداران مناطق را که به دست پدرش نصب شده بودند، تثبیت نمود و برخی را تغییر داد.
جاسوسهای معاویه را پیدا کرد و گردن زد، نامهی تندی به وی نوشت و او را تهدید به جنگ نمود. نامهنگاری میان حضرت و معاویه ادامه یافت تا اینکه معاویه لشکری عظیم به سوی عراق گسیل داشت و حضرت نیز درصدد تهیه لشکری برای مقابله با او برآمد.
مهمترین حادثه در زندگی امام حسن علیهالسلام جریان صلح معاویه با آن حضرت است. تحلیل این حادثه ضروری به نظر می رسد زیرا خود امام صلحش را حجتی بر آیندگان میداند؛ یعنی بر اساس عملکرد حضرت، وظیفه انسان نیز در شرایط مشابه با آن زمان، صلح و مصالحه است.
بررسی مقدمات و شرایط و عللی که صلح را ایجاب کرد و دقت در کیفیت وقوع صلح و مواد صلحنامه و موشکافی نتایج شیرین صلح برای جناح حق و ضربههای سهمگین آن بر جناح باطل بهخوبی روشن میکند که صلح آن حضرت در حقیقت انقلاب سبزی بود که زمینه انقلاب سرخ حسینی را فراهم ساخت و این نرمش قهرمانانه در کنار آن جنبش ظلمستیزانه، پایهریز انقلاب علمی امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام در عصر طلایی خلأ انتقال قدرت از بنیامیه به بنیعباس گشت و به این ترتیب، اسلام ناب محمدی که در تشیع جلوهگر بود، نهال خود را آبیاری نمود و به درخت تنومندی تبدیل کرد.
تمامی تلاش امام حسن پس از قبول صلح این بود که فواید مورد نظرش را از صلح به نتیجه برساند و بر این اساس در تمام این مدت به حفظ نیروهای کیفی و خالص ، بازسازی نیروهای خسته و وازده و تفسیر صحیح اسلام پرداخت.
عملکرد دشمنشکن حضرت پس از صلح چنان قدرتمند بود که معاویه را به فکر شهادت آن حضرت انداخت.
تلاش موفق امام حسن برای بهکرسی نشاندن اهداف صلح باعث شد که معاویه طرح قتل حضرت را پیگیری نماید تا بتواند به خواسته دیرین خود یعنی تبدیل خلافت اسلامی به سلطنت موروثی، جامهی عمل بپوشاند. به این ترتیب سمی مهلک تهیه کرد و آن را توسط همسر آن حضرت به او خوراند.
حضرت پس از مدتی درد و رنج، در روز 28 ماه صفر سال 50 هجری به لقاء الله شتافت.
برادرش امام حسین علیه السلام، جنازهی او را پس از تغسیل و نماز برای دفن به سوی مسجد و روضه پیامبر برد ولی سرانجام بر اثر ممانعت بنیامیه در بقیع به خاک سپرد.
بررسی موضوع زنان امام حسن علیه السلام بسیار لازم است زیرا زشتترین تهمتی که به حضرت از طرف دشمنان و دوستان نادان زده شده است، کثرت اغراقآمیز ازدواجها و طلاقهای اوست؛ تا جایی که برخی، تعداد همسران آن حضرت را 400 نفر گفتهاند.
مجموعه زنانی که نام خود و پدرشان در تاریخ ثبت است و به عنوان همسر حضرت ذکر شدهاند، صحیح یا ناصحیح، به ده نفر نمیرسد؛ و در حقیقت بنیامیه خواستهاند با تهمت لذتطلبی مفرط به آن حضرت، صلح او را به صورتی تحریفیافته تفسیر کنند.
کمترین عددی که درباره فرزندان حضرت نوشتهاند 7 نفر و بیشترین عدد 23 نفر است. شیخ مفید ، فرزندان حضرت را 15 نفر میداند( هشت پسر و هفت دختر.)
از دختران حضرت 4 نفر و از پسرانش نیز 4 نفر صاحب فرزند شده اند. البته دو تن از پسران، فرزند پسر نیاوردند و به همین جهت نسل تمامی سادات حسنی به آن دو پسر دیگر که فرزند پسر آورده اند زید و حسن مثنّی) منتهی میگردد. در سلسله سادات حسنی، دانشمندان، سلاطین، محدّثان و انقلابیون متعددی وجود دارد.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صلی علی محمد و ال محمد
امام عارفان،علی بن الحسین علیه السلام از جمله کسانی است که در ماجرای کربلا،قبل و بعد از شهادت امام حسین(ع)نقش عمده و قابل توجهی ایفا کرده است . بعضی گفته اند در ماجرای کربلا حدود23سال داشته است و به اراده ی خداوند متعال به طور مصلحتی بیمار شده تا زنده بماند و امانت امامت را پس از پدرش تحویل بگیرد و زمین از حجت خدا خالی نماند . درروایات شیعی آمده : " لولاالحجة لساخت الارضُ باهلها " . اگرمحبّت خدا روی زمین نباشد، زمین اهلش را فرو میبرد و جنبنده ای زنده نمی ماند . برای همین است که لحظه ی شهادت امام حسین(ع) زمین کربلا لرزید و آسمان تیره و تارشده، یعنی برای کمتراز یک لحظه در آن تِبدیل و انتقال امامتِ عالم وجود به امام سجاد(ع)،گوئیا زمین احساس بی سرپرستی میکند ! امام سجاّد(ع) [به نقل قویتر] فرزند دوّم امام حسین(ع) است و به علی اوسط مشهور شده است . هم اوست که خودش را " ابن الخیرتین " یعنی فرزند دو نیکی و دو شرافت نامیده و معرفی کرده است . امامت و رهبری کاروان اسرای کربلا را تا برگشت به مدینه به عهده داشته و به بهترین وجه هدایت نموده است . اولیّن اقدام شجاعانه ی امام سجّاد(ع) پس ازماجرای کربلا ، سخنرانی در کوفه، هم در میان مردم و هم مقابل ابن زیاد میباشد . همین سخنرانی است که مردم را منقلب و پریشان میکند و افکاررا عوض میکند و مردم را به فکر فرو می برد که چه جنایت بزرگی مرتکب شده اند : (( ای مردم ! هرکه مرا می شناسد، بداند و هرکه نمی شناسد،بشناسد و بداند که من علی فرزند حسین فرزند علی فرزند ابی طالب(ع)هستم . من همانم که پدرم را کنارفرات مظلومانه کشتند ... و حرمتش را نگه نداشتند ... همه ی این سختی ها موجب فخر و شرافت ماست ...)) . این سخنرانی در کوفه چنان هیجانی ایجاد کرد که مردم به صدای بلند گریستند و بانگ واویلا سر دادند و میگفتند : هلاک شدیم و ندانستیم که بیچاره شدیم! امام(ع) در کوفه کاری کرد که چند سال کارفکری و فرهنگی نمی توانست انجام دهد. کار دوم امام(ع) در شام بود : شهر شام ،شهری دور ازمعارف اهل بیت(ع) بوده و از اسلام جز نماز و معاویه، چیز دیگری نمی شناخته است .نمازی که پوسته و ظاهراسلام و حاکمی که به نام اسلام بر مردم حکم میراند .امام(ع) درمقابل طاغوت زمان، یزیدبن معاویه چنان شجاعتی از خود نشان داد که تاریخ هرگزچنین دلاوری به خود ندیده است . به راستی آن زین العابدینی که ما تجسّم می کنیم ، این پهلوان خارق العاده نیست ؟! در مقابل یزید ایستاد و او را به چالش کشید و گفت : ما از شهادت نمی ترسیم ، شهادت فخرخاندان ما بنی هاشم و هدیه إلاهی به ماست ، ما به آن افتخار می کنیم و عادت خود می شماریم، ای پسر معاویه و فرزند هند جگر خوار! همواره نبوّت و امارت، خاص پدران و اجداد من بود قبل ازآن که تو به دنیا آمده باشی! وای بر تو ! اگرمی دانستی چه کردی و چه گناهی را مرتکب شده ای در حق ما ! سر در بیابان می گذاردی و در کوه ها سکونت می کردی . پدرم ودیعه ی رسول(ص) بین شما بود و اکنون سرش بر دروازه ی شهر توست . ساخته ی ذلّت و ندامت باش از برای روز قیامت !! یزید به کشتن امام(ع) فرمان داد ولی دست قدرت إلاهی موجب آزادی ایشان شد و یزید به اهداف پلیدش نرسید ،آن گاه امام(ع) بر منبری که کنار سالن دربار بود برآمد و باشهامتی خارق العاده از اهداف پدرش دفاع کرد و صدای مظلومیّت حسین(ع) را تا قلب مرکز طاغوت رسانید و اعلام و ابلاغ کرد . امام سجاد(ع) حدود سی و چهار سال پس از ماجرای کربلا زنده بود و با هر حادثه و موقعّیتّی از شهدای حق دفاع و یاد می نمود و از اهداف آنان سخن می گفت . به راستی اگر کسی بگوید نیمی از کربلا ، حسین است و نیمی دیگر سجاّد و زینب اند ، گزاف نگفته است .... . قسمتی از سخنرانی " حجت الاسلام و المسلمین حاج محمد رضا دهدست " در شب اربعین حسینی، حسینیه امام سجاد(ع) شهرری، سال 1390